Time Out

گویا زمان تمام شد و فرصت از دست رفت...! ( دست نوشته‌هایی برای یک رؤیا )

Time Out

گویا زمان تمام شد و فرصت از دست رفت...! ( دست نوشته‌هایی برای یک رؤیا )

و روز آغاز دوباره من است
و شب گویا رازهای تازه‌ای دارد با من

شب نگاه هزاران ستاره‌است
شب فریاد هزاران دوست‌ات دارم است
شب سکوت من است
سکوت و سکوت و سکوت

شب راز نهان من است با تو
شب راز بزرگ من است
رازی که با تو درمیان‌اش گذاشته‌ام
راز آنچه از تو با من گذشت

و روز آغاز دوباره من است
به هنگامی از خوابی پریشان برمی‌خیزم
تا به دیدارت بی‌آیم