Time Out

گویا زمان تمام شد و فرصت از دست رفت...! ( دست نوشته‌هایی برای یک رؤیا )

Time Out

گویا زمان تمام شد و فرصت از دست رفت...! ( دست نوشته‌هایی برای یک رؤیا )

ای کاش کسی بود

ای کاش
آنجا کسی بود،
آنجا کنارِ نرده‌های ایوان؛
هنگامی هر غروب
خسته باز می‌آیم
و لبخندی نثارم می‌کرد
تا توان آن را در خود بیابم
که تمام خستگی و آلودگیِ این روزها را یاد ببرم

ای کاش
آنجا کسی بود