Time Out

گویا زمان تمام شد و فرصت از دست رفت...! ( دست نوشته‌هایی برای یک رؤیا )

Time Out

گویا زمان تمام شد و فرصت از دست رفت...! ( دست نوشته‌هایی برای یک رؤیا )

تکه‌ای از ماه....

از کناره‌ی شب
بریده‌ام قطعه‌ای کج
قطعه‌ای از ماه را
طرف پنهان‌اش را

از کناره‌ی تاریک شب
در حاشیه‌ی شهر
بریده‌ام قطعه‌ای کج
گذاشته‌ام‌اش در دفترم
صاف
تا سالها بعد
ببینم‌اش
و یادم بیاید آن شب را
زیر نور ماه
زیر آسمان شهر
چه یادی مرا برد تا آسمانِ شب