میروم
تا آن هنگام که عشق سرپناهی شود
و ما بتوانیم با دستانی بازتر
آنرا برای یکدیگر تقدیم کنیم
چه خوب است از کلمهای
به وسعت بیانتهای آن برسیم
به ژرفای وجود یکدیکر
میروم
تا آنجا که عشق
پرواز نباشد
وظیفه و اجبار نباشد
تا آنجا که عشق
امید باشد
و هر کلمه بوی اطلسی بدهد
میروم
تا آنجا که عشق
سقفی شود
سقفی همیشه سبز
تا در پناه آن
با هم بودن را تجربه کنیم
میروم
به امید زمانی که عشق بازگردد
به امید اینکه
جایی م هست
که عشق کلمه نباشد
تا آنجا که عشق زندگی باشد
تا آنجا که عشق ، عشق باشد