Time Out

گویا زمان تمام شد و فرصت از دست رفت...! ( دست نوشته‌هایی برای یک رؤیا )

Time Out

گویا زمان تمام شد و فرصت از دست رفت...! ( دست نوشته‌هایی برای یک رؤیا )

.......

در باغ قدم می‌زنم.....
گل‌ها جان گرفته‌اند.....
آبپاشم را بر داشتم دیشب......
دستت را گرفتم دیشب.....
دوباره با تو گلها را آب دادم.....
گلها جان گرفته‌اند.....

چه سرمستم امشب....
در پوست نمی‌گنجم امشب.....
در آسمانها سیر می‌کنم امشب.....
چه سرمستم امشب....
از بوی اطلسی‌ها.....

چه زیباست امشب.....
چه زیباست باغ در زیر نور مهتاب امشب......
چه زیباست گلی که در دست تو به حیات دوباره چنگ می‌زند.....
آب می‌نوشد از‌ دستان تو....
و طراوت می‌گیرد از گونه‌های تو.....

چه زیباست مهتاب.....
چه زیباترست باغ اطلسی امشب.....