Time Out

گویا زمان تمام شد و فرصت از دست رفت...! ( دست نوشته‌هایی برای یک رؤیا )

Time Out

گویا زمان تمام شد و فرصت از دست رفت...! ( دست نوشته‌هایی برای یک رؤیا )

عشقت که بدرقه‌ام کردی به گردن می‌آویزم
عشقت که بدرقه‌ام کردی به سینه می‌نویسم
تا که عالم بدانند که عشقی به محکمی کوه پشتم ایستاده است
تا که عالم بدانند که احساسی به لطیفی نسیم پشتم ایستاده است
تا که عالم بدانند من یکی نیستم

میرم اما باتوام.... روزها رو سخت نگیر.... چشماتو ببند و شروع کن به خوندن.... تموم که بشه من اومدم..... زود میام.........